۱۳۸۹ مرداد ۷, پنجشنبه

بیدار شدم از خواب

شب طولانی را گذرانده بودم
با ماهی ها، فیل ها، زنبورها و لاک پشت ها
بیدار خوابیده بودم
بدنم روی تخت نشان می داد که خواب هستم
ولی خواب هایی که می دیدیم همه نوای زندگی هوشیاری می زدنند
ناگهان در اطاق با قدرت بادی که از قلب هوشیارم می آمد بسته شد
همه درهای باز ولی در حقیقت زندگیم بسته
در این خواب و خیال بیداری



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر