۱۳۸۹ مرداد ۷, پنجشنبه

خال روي سينه طفل بدون شرم

همه بچّه هاي محله در كوچه بازی مي كردند
در حياط خانه، دلم از نوايشان مي درخشيد
درِ خانه پسر بي دست و پا باز شد
بي شرمیه اين طفل مات كرد من را
بي دست و بي پا ولي خندان و سرشار از عشق زندگی
بازي مي كرد با بچّه های كويمان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر