۱۳۸۹ مرداد ۷, پنجشنبه

چشم و دماغ من كجاست

در پاركي زيبا، با دلهاي روشن
آدمها را مي ديدم
اين آدمها همه چشم داشتند، ولي چشم هايشان
زيبايي چشماني كه خدا درست كرده است، نداشت
لبخندشان شايد از دل مي آمد ولي به دل نمي نشست
لبخندهاي پلاستيكي، چشمهاي شيشه اي
حيف نباشد نقاشي زيباي خدا را
دست زدن و گم شدن در شكل و خيال خود


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر